مشکلات رفتاری در کودکان با فلج مغزی یکی از دغدغههای مهم والدین و درمانگران در مسیر توانبخشی این کودکان است. برخلاف تصور رایج، این رفتارها مستقیماً ناشی از آسیب مغزی نیستند، بلکه اغلب تحت تأثیر سبک فرزندپروری شکل میگیرند. در این مقاله به بررسی علتها، نقش والدین، و راهکارهای کنترل و بهبود این رفتارها پرداختهایم تا روند درمانی کودک با فلج مغزی مؤثرتر و نتیجهبخشتر دنبال شود.
آیا فلج مغزی باعث اختلالات رفتاری میشود؟
مسئله بسیار مهمی که در فرایند توانبخشی و درمان کودکان با فلج مغزی وجود دارد این است که بسیاری از این کودکان دچار اختلالات رفتاری هستند. دلیل اختلالات رفتاری به هیچ عنوان ساختاری و وابسته به فلج مغزی نیست، یعنی اینکه بگوییم چون کودک فلج مغزی شده، پس مغزش جایی آسیب دیده که میتواند باعث اختلال رفتاری شود، درست نیست.
در مواردی که کودک فلج مغزی، اختلالات همراهی مانند اختلالات ذهنی و شناختی داشته باشد، قطعاً میتواند در مسائل رفتاری کودک تاثیرگذار باشد. اما فینفسه و به صورت ذاتی، فلج مغزی باعث اختلالات رفتاری نمیشود و این اختلالات رفتاری اکتسابی هستند و به شیوههای فرزندپروری والدین بازمیگردند.
نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که در تعریف فلج مغزی، ما با اختلالی مواجه هستیم که صرفاً مشکلات حرکتی و وضعیتی ایجاد میکند. اگر کودکی در کنار این مسئله، مشکلات دیگری مانند اختلالات شناختی، ذهنی، حسی، بلع، دهانیدندانی، یا اختلالات تشنج و رفتاری داشته باشد، اینها به عنوان اختلالات همراه در نظر گرفته میشوند که در کنار تعریف فلج مغزی قرار میگیرند.
تاثیر سبک فرزندپروری بر مشکلات رفتاری
مسائل رفتاری، همانطور که اشاره شد، بیشتر به فرزندپروری و شیوه تربیت کودک برمیگردد. در فرهنگ ما ایرانیها، بهویژه زمانی که کودک دچار بیماری میشود، ناخودآگاه والدین عواطف بیشتری را سمت او سرازیر میکنند و احساس میکنند با افزایش بار عاطفی میتوانند بخشی از ضعف یا بیماری ایجاد شده را جبران کنند.
این مسئله حتی در یک تب ساده هم میتواند دیده شود. ممکن است پدر و مادری روزی بهخاطر یک موضوع درسی یا رفتاری با کودکشان بحث و جدل داشته باشند، اما همان کودک وقتی شب تب میکند، همان والدین شروع به ابراز محبت و قربانصدقه رفتن میکنند، در حالی که تا ساعاتی قبل با او درگیر بودند.
مشکل اینجاست که فلج مغزی یک تبِ کوتاهمدت نیست، بلکه یک مسیر درمانی بلندمدت و مداوم است و همیشه با کودک همراه خواهد بود. بنابراین والدین باید منطقیتر برخورد کنند و از بروز احساسات بیشازحد یا لوس کردن کودک پرهیز نمایند؛ چراکه این موضوع مستقیماً در روند درمان فلج مغزی تأثیر خواهد گذاشت.
نقش مغز، انگیزه و توجه در توانبخشی کودک
دلیل این تأکید، آن است که فلج مغزی یک اختلال حرکتی ناشی از آسیب مغزی است. برای ایجاد تغییر در مسیر رشد و تکامل کودک، باید از مغز کمک بگیریم، و مغز برای یادگیری حرکت، تغییر الگوهای نادرست و یادگیری الگوهای صحیح نیاز به توجه، تمرکز، همکاری و انگیزه دارد.
شما به هیچ عنوان نمیتونید به یک فرد حتی یک فرد سالم، در صورتی که انگیزه نداشته باشد، چیزی آموزش دهید. مثلاً اگر بخواهید به کودکی ریاضی یا دوچرخهسواری یاد بدهید، اما او همکاری نکند یا چشمانش را ببندد و بیتفاوت باشد، هرگز نمیتوانید چیزی به او یاد بدهید. پس کودک باید با شما همکاری کند، توجه داشته باشد و آماده یادگیری باشد.
چرا باید مشکلات رفتاری در کودکان با فلج مغزی را جدی گرفت؟
اگر کودک دچار اختلالات رفتاری شود و همکاری نکند، روند توانبخشی و درمان او بهشدت تحت تأثیر قرار میگیرد. بنابراین توصیه میشود والدین دارای کودک فلج مغزی، در زمینه فرزندپروری و تربیت کودک خود دقت لازم را داشته باشند و حتماً از مشاوران و متخصصانی که در این حوزه فعال هستند کمک بگیرند؛ تا با درکی منطقی، همراه با میزان مناسبی از عاطفه، بتوانند همزمان روند درمانی و توانبخشی کودک را نیز پیش ببرند. به این ترتیب نه درمان تحت تأثیر قرار میگیرد و نه کودک دچار مشکلات رفتاری میشود.
هدف نهایی توانبخشی؛ استقلال کودک فلج مغزی
نکته مهمتر از همه این است که در نهایت، کودک فلج مغزی باید پس از طی مراحل توانبخشی جسمی و حرکتی وارد فضای اجتماعی شود و در مشارکتهای اجتماعی حضور یابد.
اگر کودک دچار مشکلات رفتاری منجمله همین اصطلاح لوس بودن، گوشهگیری یا استرس بیش از حد یا موارد مشابه این باشد، در ورود به جامعه با مشکل مواجه شده و به اصطلاح عامیانه گلیم خودش را از آب بکشد.
هدف نهایی کاردرمانی و کلیه پروسههای توانبخشی برای کودک فلج مغزی، به دست آوردن حداکثر استقلال ممکن برای کودک با فلج مغزی است. برای رسیدن به این هدف، کودک باید همکاری داشته باشد و با انگیزه باشد، و همین مسئله، لزوم مدیریت دقیق رفتار کودک از سوی والدین را دوچندان میکند.
0 Comments